بسمه تعالی

 

 

(به دنبال صحبتی که با یکی از رفقا(م.ح) داشتم. قرار شد به صورت متنی نظرم را به اشتراک بگذارم. حقیقتا متن خوبی از آن در نیامد. اون بنده خدا هم با اینکه نگفت، ولی معلوم بود که راضی نبوده. به هر حال، ایده های متن برای خودم هنوز تازه است و جای بررسی بیشتر دارد. اما شکل و شمایل و بیانش افتضاح است)

 

 

درباره اندیشه، فرم و تحول ایماژ ها

 

 

نوشته زیر انضمامی ترین نوشته ای است که تا الان نوشته ام و فکر می کنم نوشتن آن در این دقایق، ضروری ترین کاری است که می توانستم انجام دهم.

هیچ چیزی را نمی توان انضمامی تر از مسئله ای که در مورد آن خواهم نوشت پیدا کرد. در واقع ما در مورد مسائل انضمامی به طور بسط یافته ای دچار توهم هستیم. آن چیزهایی که تاکنون انضمامی فرض می شدند در میان هاله های غلیظ انتزاعیات، هیجانات و احساسات جا گرفته اند. انضمامی ترین مسئله همواره بنیادی ترین مسئله است. برای پرداختن به چنین نکته ای نیاز به استدلال نیست. ما امور را یا می دانیم یا نمی دانیم. آنچه را که می دانیم دانسته ایم و آنچه را که نمی دانیم، حقیقتا نمی دانیم. تفاوت تنها در اجمال یا تفصیل آنهاست.

 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها