بعد نوشته: خیال می کردم در نوشته قبلی ام ننوشتن را گفته ام و نوشتن را گذاشته ام برای امروز. حالا که دو متن را می خوانم می فهمم که این دو عین هم اند. همان گونه که چیزی نوشته می شود، نانوشتنی هایی نیز نوشته نمی شوند. منظورم از نانوشتنی چیز های ماورایی نیست. بلکه چیزهایی است که اگر نگوییم هیچ، واجد کمترین واحد های ارزش در عالم اند.

 

 

نوشتن؛ عملی اخلاقی است. منظورم از اخلاقی» بودن تاکید بر تعهدی است که باعث می شود نوشتن هدفی غایی داشته باشد و بتواند درون واژه های خود چیز بیشتری را نشان بدهد. اما به طور حیرت انگیزی این ویژگی مستم آن است که نویسنده چنین قصدی نداشته باشد و سعی کند صرفا آنچه را که می بیند و می شنود و می بوید و حس می کند بنویسد. به همین قاعده متوجه می شویم که بلند پروازی نویسنده است که باعث می شود متن وی درون چارچوب های محصوری که هیچگاه قصد طراحی آنان را نداشته است محصور شود. این عدم قناعت نویسنده به آنچه که می بیند و می داند، هر چقدر که بیشتر شود متن محدود تر و تاریک تری را به نمایش خواهد گذاشت. به همین دلیل است که من احساس می کنم اولین شرط نوشتن یک متن تعهد است. تعهد چیزی نیست که نسبت به هدفی آرمانی و ماورا آنچه موجود است صورت بگیرد. بلکه تعهد عین قناعت به همان صداقتی است که بدیهی ترین و شفاف ترین احساسات انسانی را منعکس می کند. به همین قاعده می توان گفت متن شیوه اندیشیدن نیست. متن نشانه و گواهی برای اشاره به حقیقتی پوشانده شده نیست. متن عریان است و سعی می کند آنچه را که حقیقتا موجود است، در آشکارترین و بدیهی ترین حالت ممکن عرضه کند. به همین دلیل نمی توان از نویسندگانی که از نوشتن خود هدفی جز نوشتن دارند انتظار خلق آثاری شگرف داشت.

البته باید این تذکر را بدهم که تعبیر نوشتن برای نوشتن (یا اگر بخواهیم قاوتی عام تر داشته باشیم: انجام هر هدفی صرفا به خاطر خود آن) امری حقیقتا ناممکن است. همان طور که در حالت پیشین، بلند پروازی نویسنده مانع از بلند پروازی متن وی می شد؛ در این حالت نیز تظاهر نویسنده و فروتنی ساختگی وی نیز مانع از خلق نتیجه ای خارق العاده خواهد شد. اتفاقا در این حالت، نویسنده زیرک ما به خوبی سازوکار متناقض موجود در حالت قبل را شناخته است و سعی می کند با توسل به فروتنی و تشبّه به شرایط مطلوب، نتیجه ای مطلوب اخذ کند. اما باید خاطر نشان کرد که همین زیرکی در نهایت کار دست نویسنده باهوش ما می دهد و وی را با تناقضی دیگر تنها می گذارد.

تنها راه نوشتن، تعهد اخلاقی به نوشتن و به بیان بهتر، تعهد اخلاقی به اتصال نویسنده و نوشته است. هنگامی که ما اتصال نویسنده از متن را فرض می گیریم، هر دو را به گوشه ای می افکنیم و سعی می کنیم با قلاب ها و کلیشه های خودمان، آنچه پذیرفتنی تر به نظر می رسد را شکار کنیم. با این حال منظور من این نیست که می بایست نویسنده را همواره به اثر الصاق کرد و با عملی که کواشگران موسوم به تبارشناس و روانکاو انجام می دهند وی را شناسایی کرد. بلکه منظور من رهگیری همیشگی اراده ای هوشمندانه در پس اثر، و شناختن ظرافت های آن اراده است. در این هنگام و تنها در این هنگام است که ما می توانیم به جهان متن پلی بزنیم و بی آنکه اثر ظریف پیش روی خودمان را با حرکتی نا بهنگام خراب کنیم، در تمامی ابعاد آن کند و کاو کنیم.

بدین ترتیب؛ اولین شرط نوشتن، تعهد اخلاقی به انسان بودن و دور کردن آن از دو ساحت خطرناک خدا بودن و شی بودن است. در این هنگام است که عمل صادقانه می تواند خود را خطوطی ادامه دهد که ما آن ها را آثار نبوغ آمیز حقیقی بشری می نامیم.

 

 

 

بامداد


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها